بگو شرق و غرب برای خداست پس به هرکجا بنگری چهره خدا را می بینی (۱۱۵ بقره)
ما کیستیم، کجاییم و چرائیم؟ نه تنها پاسخ به این سوال که تصور آن نیز بسیار دشوار است. احتمالا خواهید گفت در زمین. اما زمین چیست؟ حجم خاکی رها شده در آسمان؟ آسمان چیست؟ انباشتهای از گازها در…؟ در کجا؟ چه چیز ما را در این رهاشدگیها نگه داشته است؟ چرا این اجرام مدام با هم برخورد نمیکنند؟ چرا فاصلهها کماکان باقی است؟ چرا با این همه احتمالات هنوز هستیم؟ چه کسی، چه برنامهای و جه طرحی ما را چنین مدام مراقبت میکند؟
آه “خدایا! پاك و منزهی، چه عظيم و پر شكوه است آن چه از آفرينش تو مى بينيم! و چه خرد است هر بزرگى در برابر قدرت تو! و چه هول انگيز است آن چه ما از ملكوت تو مى بينيم! و چه حقير است آن چه ما مى بينيم در برابر قدرت و سلطنت ناپيداى تو از ديدگان ما! چه بسيار است نعمت هاى تو در اين دنيا! و چه اندك است اين نعمت ها در برابر نعمت هاى آخرت.[۱]”
“خداوند موجودات را بدون در دست داشتن هيچ نمونه اى و بدون مشورت با هيچ مشاورى و بدون كمك گرفتن از هيچ ياورى آفريد و خلقت به فرمان او تمام و كامل شد.[۲]” و “از نشانه هاى آفرينش خدا، پديد آوردن آسمان هاى استوار بدون ستون و ايستاى بدون تكيه گاه است… ستارگان آسمان را نشانه هايى ساخت تا افراد سرگردان در آمد و شد راه هاى زمين به وسيله آن ها راه خويش را بيابند.[۳]” و انسانی را آفرید که نزد خدا گرامی است.[۴]
موجودات مادي و نظام دنيا با تمام وسعتش كه عبارتند از آسمانها و زمين و موجودات در آنها، همه براي اين خلق شدهاند تا زمينه ساز پيدايش و تكامل موجودي بنام انسان بشوند و نظام دنيا شكل گرفته تا انسان در اين عالم استعدادهايش را شكوفا كند و هر آنچه او برای کمالش نیاز دارد چون عقل، اختیار، نبوت و دنیایی مهیای زندگی، از سوی خدا به او عطا شده است[۵] تا با شركت در آزمايش الهي[۶]، قواي نهفتة خويش را به مرحله ظهور و تحقق برساند يعني انسان رنگ خدايي به خود و كارهاي خود ببخشد[۷] و طوري زندگي كند كه كارهاي او مورد رضاي خداوند باشد[۸] و صفات خداوند را از خود بروز دهد و به نمونهاي از انسان كامل تبديل شود و همانی شود که خدا را دوست دارد و خدایش نیز دوستش میدارد تا در بی نهایت رزق الاهی و در بهشت زیباییها جای گیرد.[۹]
لذا است که خدا خطاب به انسان میگوید: اگر آنان كه از من رويگردانند بدانند كه چه انتظارى براى آنان مىكشم و چه مِهرى به آنان مىورزم و چه اشتياقى به ترك معاصى از سوى آنها دارم، هر آينه از اشتياق به من، بميرند و از عشق به من، بند بند بدنشان از هم بگسلد.[۱۰]
[۱]. خطبه ۱۰۹.
[۲]. خطبه ۱۵۵.
[۳]. خطبه ۱۸۲.
[۴]. كنز العمّال : ٣٤٦٢١؛ میزان الحکمه ص ۴۹۰ حدیث۱۶۵۶ .
[۵]. اسراء: ۲۰.
[۶]. ملک: ۲.
[۷]. بقره: ۱۳۸.
[۸]. فجر: ۲۷-۳۰.
[۹]. علل الشرایع، ج۱، ص۹.
[۱۰]. المحجه البیضاء، ۸/۵۹-۶۱ و ص۶۲.